wort dictionary
FADE

اجازه (اجازه ی ورود یا شرکت)

اسم

1. die Zulassung

مثال‌ ها:

در سر مرز به او اجازه‌ی ورود به کشور داده‌نشد

an der Grenze wurde ihm die Einreise verweigert

اجازه‌ی تحصیل به او داده‌شد (پذیرش تحصیلی گرفت)

er wurde zum Studium zugelassen

به کسی اجازه‌ی شرکت در کاری را دادن

jdn. zur Teilnahme an etwas zulassen