wort dictionary
FADE

zulassen

transitiv

۱. اجازه دادن؛ پذیرفتن، قبول کردن؛ اجازۀ کاری را دادن، گذاشتن که

مثال‌ ها:

من نمی توانم اجازه بدهم / بپذیرم که

ich kann (es) nicht zulassen, dass

تو اصلاً چطور توانستی اجازۀ چنین کاری را بدهی

wie konntest du das nur zulassen!

چیزی را به عنوانِ مدرک پذیرفتن

etwas als Beweis zulassen

استثنا قائل شدن

Ausnahmen zulassen

عبارات کاربردی:

این طرزِ بیان به چند صورت قابلِ تعبیر است

diese Formulierung lässt mehrere Auslegungen zu

جای هیچ گونه شکی / تردیدی / (شک و) شبهه ای باقی نگذاشتن

keinen Zweifel zulassen (Tatsachen usw.)

غرورش اجازه نمی داد که

sein Stolz ließ es nicht zu, dass

۲. پذیرش (ـِ تحصیلی) دادن به

zum Studium

مثال‌ ها:

پذیرش گرفتن

zugelassen werden

۳. پروانه دادن به؛ جواز دادن به؛ اجازه دادن به

behördlich

مثال‌ ها:

دارای پروانۀ رسمی

amtlich zugelassen

به کسی پروانۀ اشتغال به حرفۀ وکالت / پزشکی دادن

jmdn. als Rechtsanwalt/ Arzt zulassen

۴. باز نکردن

Tür usw.

مثال‌ ها:

بگذار پنجره بسته باشد، پنجره را باز نکن

lass das Fenster zu