zeitlich
Adjektiv۱. زمانی؛ از نظرِ زمان، از نظرِ وقت؛ زماناً
مثال ها:
ترتیبِ زمانی
die zeitliche Reihenfolge
به فواصلِ زمانیِ کوتاه
in kleinen zeitlichen Abständen
این کار از نظرِ زمانی میسر نخواهد بود
das wird zeitlich nicht möglich sein
به وقتم نمی خورد
es passt mir zeitlich nicht
۲. دنیوی، مادی؛ فانی؛ نا پایدار
irdisch, vergänglich
مثال ها:
مالِ دنیا
zeitliche Güter
ارزشهای دنیوی
zeitliche Werte
۳.
عبارات کاربردی:
به رحمتِ ایزدی پیوستن، جان سپردن؛ [در موردِ اشیاء، عا:] غزل خداحافظی را خواندن
das Zeitliche segnen
Grammatik
POSITIV | zeitlich |
KOMPARATIV | zeitlich |
SUPERLATIV | zeitlich |