zeigen
transitiv۱. نشان دادن (به)؛ [مج نیز:] بروز دادن (به)؛ آشکار کردن (بر)؛ ظاهر کردن
(jmdm.) etwas zeigen
مدارکتان را ببینم / به من نشان بدهید
zeigen Sie mir Ihre Papiere!
(دیدنیهای) شهر را به کسی نشان دادن
jmdm. die Stadt zeigen
این را در تلویزیون نشان داده اند
das wurde im Fernsehen gezeigt
طرزِ کارِ این ماشین را به من نشان می دهی؟
zeigst du mir, wie die Maschine funktioniert?
احساسهای خود را نشان / بروز ندادن
seine Gefühle nicht zeigen
نشان بده (ببینم) چه بلدی
zeig mal, was du kannst
تجربه نشان داده است / به تجربه ثابت شده است که
die Erfahrung hat gezeigt, dass
جوابش نشان می دهد / می رساند که چیزی سرش نمی شود
seine Antwort zeigt, dass er keine Ahnung hat
خوشحال شدن، ابرازِ خوشحالی کردن
Freude zeigen
پشیمان بودن، اظهارِ پشیمانی کردن
Reue zeigen
استعداد داشتن / از خود نشان دادن، با استعداد بودن
Begabung zeigen
تحمل داشتن، تحمل به خرج دادن / از خود نشان دادن
oft als Funktionsv.: Ausdauer zeigen
به او نشان می دهم / می فهمانم (دنیا دستِ کیست)
ihm werde ich's zeigen ugs.
۲. اشاره کردن، نشان دادن
itr. (Person)
(با انگشت) به چیزی اشاره کردن / چیزی را نشان دادن
(mit dem Finger) auf etwas zeigen
جهتی را نشان دادن، به جهتی اشاره کردن
in eine Richtung zeigen
(بده) ببینم
zeig mal (her)!
۳. نشان دادن
itr., tr. (Thermometer usw.)
پیکان شمال را نشان می دهد
der Pfeil zeigt nach Norden
ترازو چه (درجه ای را) نشان می دهد؟
was zeigt die Waage?
۴. ظاهر شدن؛ پدیدار شدن؛ خود را نشان دادن
sich zeigen (erscheinen)
در ملأ عام ظاهر شدن، خود را به مردم نشان دادن
sich in der Öffentlichkeit zeigen
نخستین ستارگان ظاهر / پدیدار می شدند
die ersten Sterne zeigten sich
۵. معلوم شدن؛ از کار / از آب در آمدن؛ کاشف به عمل آمدن [عا]
sich zeigen (sich herausstellen)
معلوم شد که ...
es zeigte sich, dass [seine Berechnung falsch war]
خواهیم دید، معلوم خواهد شد
das wird sich zeigen