wort dictionary
FADE

zeichnen

transitiv

۱. کشیدن؛ رسم کردن

مثال‌ ها:

منظره / طرح کشیدن

eine Landschaft/ Skizze zeichnen

چیزی را از روی طبیعت کشیدن

etwas nach der Natur zeichnen

(تصویرِ / عکسِ) کسی را کشیدن

jmdn. zeichnen

نقشه ای کشیدن / رسم کردن

einen Plan zeichnen

۲. طرح کشیدن، طراحی / نقاشی کردن

itr.

۳. علامت / نشانه گذاشتن، نشانه گذاری / علامت گذاری کردن، علامت زدن

tr. (markieren)

مثال‌ ها:

درختی را علامت زدن

einen Baum zeichnen

۴. تصویر / ترسیم کردن

tr. (schildern)

۵. پذیره نویسی کردن

tr.; itr. (Aktie usw.)

۶. امضا کردن

tr. (unterzeichnen)

مثال‌ ها:

مسؤولیتِ چیزی را بر عهده داشتن

als verantwortlich zeichnen