wundern
transitiv۱. تعجب داشتن برای، تعجب آور بودن / عجیب بودن برای، از چیزی تعجب کردن
etwas wundert jmdn.
مثال ها:
برایم تعجبی نخواهد داشت اگر ...
es wurde mich nicht wundern, wenn ...
تعجبم از این است که / تعجب می کنم از اینکه تلفن نمی کند
es wundert mich, dass er nicht anruft
تعجب ندارد، (مگر) تعجب دارد؟
wen wundert es?
فکر نمی کنم دیگر بیاید، اگر بیاید عجیب است
es sollte mich wundern, wenn er noch käme
۲. تعجب کردن (از)، متعجب / شگفت زده شدن (از)، در شگفت بودن (از)
sich wundern (über Akk.)
مثال ها:عبارات کاربردی:
رفتارش برایم خیلی عجیب است
ich wundere mich sehr über Verhalten
تعجبم از این بود که / من از این تعجب کردم که
ich habe mich (darüber) gewundert, dass
از تو این انتظار را نداشتم، مأیوسم کردی
ich muss mich doch sehr wundern! ugs.
باورت نمی شود!
du wirst dich wundern! ugs.