widerfahren
intransitiv۱. برای کسی پیش آمدن / اتفاق افتادن؛ بر کسی رفتن، (چیزی را) از سر گذراندن
jmdm. widerfahren
مثال ها:
بارها برایم پیش می آید که
es widerfährt mir oft, dass
در زندگی رنجها برده / سختیها کشیده / مصیبتها دیده است
es ist ihm viel Leid in seinem Leben widerfahren
به او ظلم شده است
ihm ist Unrecht widerfahren
با کسی منصفانه رفتار کردن
jmdm. Gerechtigkeit widerfahren lassen