werben
intransitiv۱. تبلیغ کردن برای
für eine Zeitung, Partei, Person usw.
۲. به دست آوردن، جلب / جمع کردن
tr. (Kunden, Mitglieder, Stimmen usw.)
۳. نظرِ کسی را (به خود) جلب کردن؛ دلِ کسی را به دست آوردن؛ ابرازِ علاقه / عشق کردن به
itr.; werben um
۱. تبلیغ کردن برای
für eine Zeitung, Partei, Person usw.
۲. به دست آوردن، جلب / جمع کردن
tr. (Kunden, Mitglieder, Stimmen usw.)
۳. نظرِ کسی را (به خود) جلب کردن؛ دلِ کسی را به دست آوردن؛ ابرازِ علاقه / عشق کردن به
itr.; werben um