weinen
intransitiv۱. گریه کردن، اشک ریختن، گریستن؛ زاری کردن؛ تضرع کردن؛ زار زدن
مثال ها:
از شادی گریه کردن
vor Freude weinen
زار زار / های های گریستن
auch tr.: bittere Tränen weinen
گریه کردن و کسی را خواستن
nach jmdm. weinen (Baby)
۱. گریه کردن، اشک ریختن، گریستن؛ زاری کردن؛ تضرع کردن؛ زار زدن
از شادی گریه کردن
vor Freude weinen
زار زار / های های گریستن
auch tr.: bittere Tränen weinen
گریه کردن و کسی را خواستن
nach jmdm. weinen (Baby)