wort dictionary
FADE

wagen

transitiv

۱. به خطر / به مخاطره انداختن

riskieren

مثال‌ ها:

جانِ خود را به خطر انداختن

sein Leben wagen

۲. جرأت کردن، جرأتِ / شهامتِ / دلِ کاری را داشتن؛ جرأتِ / اجازۀ کاری را به خود دادن؛ جسارت کردن

sich getrauen

مثال‌ ها:

کسی جرأت نمی کرد با او مخالفت کند

niemand wagte (es), ihm zu widersprechen

من این جرأت را به خود نمی دهم بگویم که

ich wage nicht zu behaupten, dass

۳. جرأت کردن، جرأتِ کاری را داشتن

sich wagen

مثال‌ ها:

جرأت نکرد، جرأتش را نداشت

er hat sich nicht gewagt

جرأت نمی کنم از خانه بیرون بروم / به خیابان بروم

ich wage mich nicht aus dem Haus/ auf die Straße