wort dictionary
FADE

vorliegen

intransitiv

۱. جلوِ کسی بودن / قرار داشتن؛ به دستِ کسی رسیدن؛ برای کسی آمدن؛ تسلیمِ کسی شدن

jmdm. vorliegen

۲. در دست بودن، وجود داشتن، موجود بودن؛ پیش آمدن؛ در میان بودن؛ به دست آمدن؛ مطرح بودن

vorhanden sein

مثال‌ ها:

دلیلی برای آنکه ... در دست نیست، موجبی ندارد که ...

es liegen keine Gründe vor, zu ...

حتماً اشتباهی شده / پیش آمده / در میان است

da muss ein Irrtum vorliegen

نتیجه ها هنوز به دست نیامده است، نتیجه ها را هنوز نداده اند

die Ergebnisse liegen noch nicht vor

کارِ بخصوصی هست (که باید انجام شود)؟ چیزِ خاصی پیش آمده است؟

liegt irgendetwas Besonderes vor?

۳. به او اتهامی وارد نشده است، از او شکایتی نشده / به عمل نیامده است

gegen ihn liegt nichts vor

مثال‌ ها:

چه اتهامی به او وارد شده است؟

was liegt gegen ihn vor?