wort dictionary
FADE

vorhaben

transitiv

۱. تصمیم / قصد / خیال داشتن، خواستن، در نظر داشتن، برآن بودن؛ [نیز:] کاری / برنامه ای داشتن؛ نقشه ای داشتن

مثال‌ ها:

تصمیم دارد به مسافرت برود

er hat eine Reise vor; er hat vor, eine Reise zu machen

تصمیمِ قطعی داشتن

etwas fest vorhaben

حالا تصمیم دارید چه کنید؟ حالا چه نقشه ای دارید؟

was haben Sie nun vor?

فردا شب برنامه ای داری؟

hast du morgen Abend schon etwas vor?

کارِ / برنامۀ خاصی نداشتن

nichts Besonderes vorhaben

۲. بسته / پوشیده بودن

Schürze usw.