wort dictionary
FADE

verzweifelt

Adjektiv

۱. نا امید کننده، نومید کننده، مأیوس کننده، یأس آور

Lage usw.

۲. واپسین، مذبوحانه؛ از روی استیصال، از سرِ درماندگی

Kampf, Versuch usw.

مثال‌ ها:

واپسینِ تلاشِ خود را کردن، از روی استیصال تلاش کردن؛ تلاشِ مذبوحانه کردن

verzweifelte Anstrengungen machen

۳. عجیب، واقعاً، بیش از حد

adv. (verzweifelt ähnlich, komisch usw.)