wort dictionary
FADE

verwirren

transitiv

۱. گیج کردن؛ دستپاچه کردن؛ سردرگم کردن؛ به مخمصه انداختن

jmdn. verwirren

۲. درهم شدن، گره / پیچ خوردن، سردرگم شدن؛ درهم کردن، سردرگم کردن، گره / پیچ انداختن

sich verwirren; (Fäden, Wolle usw.)

۳. به هم ریختن، ژولیده / آشفته شدن؛ به هم ریختن، ژولیده / آشفته کردن

sich verwirren; (Haare)