verwenden
transitiv۱. استفاده کردن از، به کار بردن، موردِ استفاده قرار دادن؛ [نیز:] صرفِ چیزی کردن؛ به مصرفِ چیزی رساندن
استفاده شدن از، به کار رفتن، موردِ استفاده قرار گرفتن؛ [نیز:] صرفِ چیزی شدن؛ به مصرفِ چیزی رسیدن؛ موردِ مصرف بودن
verwendet werden
برای تدریس از چه کتابی استفاده می شود؟
welches Buch wird im Unterricht verwendet?
نشانه های بکار رفته / موردِ استفاده
die verwendeten Abkürzungen
تمامِ پولهای خود را صرفِ چیزی کردن / به مصرفِ چیزی رساندن
sein ganzes Geld für etwas verwenden
این چیزها به دردتان می خورد / موردِ مصرفتان هست؟
können Sie diese Sachen verwenden?
۲. صرفِ کاری کردن؛ پای کاری گذاشتن [عا]؛ به خرج دادن برای؛ مبذول / مصروف داشتن در؛ به عمل آوردن در
(Mühe, Zeit usw.) verwenden auf Akk.
دقتِ فراوانی به خرج دادن برای
viel Sorgfalt verwenden auf
۳. توصیۀ کسی را (به کسی) کردن
sich (bei jmdm.) für jmdn. verwenden