wort dictionary
FADE

verweigern

transitiv

۱. خودداری / امتناع کردن از، سر باز زدن از؛ سرپیچی کردن از؛ استنکاف ورزیدن از

مثال‌ ها:

از خوردنِ غذا خودداری کردن

die Nahrung verweigern

از هر گونه کمک به کسی خودداری کردن

jmdm. jede Hilfe verweigern

(از دستورِ کسی) سرپیچی کردن

jmdm. den Gehorsam verweigern

به کسی اجازه ندادن

jmdm. die Genehmigung verweigern