verschieben
transitiv۱. جابجا کردن، جای چیزی را تغییر دادن، حرکت دادن
Schrank usw.
۲. جابجا شدن، جای چیزی تغییر کردن؛ [نیز:] سُر خوردن (و جایش عوض شدن)
sich verschieben (Tisch, Teppich usw.)
۳. به بعد موکول کردن؛ به تعویق / به تأخیر انداختن، عقب انداختن
zeitlich
مثال ها:
موکول کردن به، انداختن به [عا]
verschieben auf Akk.
verschoben werden => verschieben 4
۴. به بعد موکول شدن؛ به تعویق / به تأخیر افتادن، عقب افتادن
sich verschieben (Termin usw.)
مثال ها:
موکول شدن به، افتادن به [عا]
sich verschieben auf Akk.
۵. بخر بفروش کردن
Waren