verlassen
transitiv۱. ترک کردن، خارج شدن از، بیرون رفتن از؛ ترک گفتن
Ort, Bereich
از دفترم بروید بیرون
verlassen Sie mein Büro!
جلای وطن کردن، وطنِ خود را ترک گفتن
seine Heimat/ sein Land verlassen
از میدانِ جاذبۀ زمین خارج شدن
den Anziehungsbereich der Erde verlassen
از تخت بیرون آمدن، بلند شدن، خوب شدن [عا]
das Bett verlassen (nach Krankheit)
۲. ترک کردن، از پیشِ کسی رفتن
jmdn. verlassen
۳. ترک کردن؛ رها کردن؛ تنها گذاشتن؛ دستِ تنها گذاشتن
im Stich lassen
خانوادۀ خود را ترک کردن / رها کردن / تنها گذاشتن
seine Familie verlassen
۴. اطمینان / اعتماد کردن به، متکی بودن به، اعتماد / اطمینان داشتن به؛ خاطر جمع بودن از؛ روی کسی حساب کردن [عا]
sich verlassen auf Akk.
اطمینانِ من / اتکای من به تو است، من روی تو حساب می کنم
ich verlasse mich auf dich
می توانید مطمئن باشید (که)، خاطرتان جمع باشد (که)
Sie können sich darauf verlassen (dass)
به (قولِ) او اعتمادی نیست / نمی توان اعتماد کرد، روی (حرفِ) او نمی شود حساب کرد [عا]
auf ihn/ auf sein Wort kann man sich nicht verlassen
حالا می بینی، حتم داشته باش؛ نشانت می دهم
verlass dish darauf! ugs.
۵. دیگر قدرتش را از دست داده بود، دیگر نیرویی برایش باقی نمانده بود
seine Kräfte verließen ihn
جرأتِ خود را پاک از دست داده بود
aller Mut hatte ihn verlassen