verhandeln
intransitiv۱. مذاکره / گفت و گو کردن، به مذاکره / به گفت و گو پرداختن، مذاکره / گفت و گو انجام دادن / به عمل آوردن
مثال ها:
با کسی مذاکره کردن دربارۀ
mit jmdm. verhandeln über Akk.
مذاکراتِ مفصلی به عمل آمد بی آنکه
es wurde lange verhandelt, ohne dass
۲. به مذاکره / به گفت و گو پرداختن دربارۀ، موردِ مذاکره / موردِ گفت و گو قرار دادن
tr.
۳. رسیدگی کردن به، موردِ دادرسی / رسیدگی قرار دادن
tr.
مثال ها:
رسیدگی شدن، موردِ دادرسی / رسیدگی قرار گرفتن
verhandelt werden
۴. دادرسی انجام گرفتن / دادگاه تشکیل شدن (در موردِ کسی)
itr.; gegen jmdn.
مثال ها:
به پرونده ای رسیدگی کردن، پرونده ای را موردِ دادرسی / رسیدگی قرار دادن
über einen Fall verhandeln