vergleichen
transitiv۱. (با هم) مقایسه کردن؛ قیاس کردن؛ مقابله کردن؛ تنظیم کردن
مثال ها:
قیمتها را مقایسه کردن
die Preise vergleichen
اصل را با رونوشت مقایسه کردن
das Original mit der Abschrift vergleichen
ساعتها را با هم تنظیم / مقایسه کردن
die Uhren vergleichen
این با ... قابلِ قیاس / قابلِ مقایسه نیست
das ist nicht zu vergleichen mit; das kann man nicht vergleichen mit
در مقایسه با، در قیاس با، نسبت به
verglichen mit
مقایسه کنید با صفحۀ دوازده / صفحۀ دوازده را
vergleiche (vgl.) Seite 12
۲. خود را با کسی مقایسه / قیاس کردن
sich mit jmdm. vergleichen
۳. (با هم) مصالحه / صلح / سازش / توافق کردن؛ (با هم) به توافق رسیدن
sich vergleichen