vergessen
transitiv۱. فراموش کردن، از یاد بردن، یادش رفتن [عا]؛ یادِ کسی نبودن [عا]؛ [نیز:] جا گذاشتن
اسمش را فراموش کرده ام، اسمش یادم رفته / یادم نیست
ich habe seinen Namen vergessen
پاک فراموش کردم / اصلاً یادم نیست چه می خواستم بگویم
ich habe ganz vergessen, was ich sagen wollte
نزدیک بود یادم برود / فراموش کنم
das hätte ich fast vergessen
فراموش نکن، یادت نرود، یادت باشد
vergiss es nicht!
تا یادم نرفته، قبل از اینکه فراموش کنم
bevor ich's vergesse
فراموش کردم / یادم رفت به او نامه بنویسم
ich habe vergessen, ihm zu schreiben
گذرنامه ام را فراموش کرده ام، فراموش کردم / یادم رفت گذرنامه ام را بیاورم
ich habe meinen pass vergessen
چترش را پیشِ ما / در رستوران جا گذاشته است
er hat seinen Schirm bei uns/ im Restaurant vergessen
او را فراموش کن، فکرِ او را نکن، من چشمم از او آب نمی خورد
den kanns: du vergessen ugs.
فراموش کن، فکر کن چیزی نگفتم؛ [نیز:] فکرش را هم نکن، فکرش را از سرت بیرون کن
vergiss es!
فراموشمان نکن، ما را از یاد نبر، به یادِ ما باش
vergiss uns nicht!
آثارِ او امروزه فراموش شده / از یادها رفته است
seine Werke sind heute vergessen
نویسنده ای فراموش شده / گمنام
ein vergessener Schriftsteller
۲. اختیارِ خود را از دست دادن؛ از جا / از کوره در رفتن
sich vergessen