unterscheiden
transitiv۱. تشخیص / تمیز دادن (از)، فرقی / تفاوتی دیدن (بینِ)، فرق / تفاوت گذاشتن (بینِ)؛ متمایز کردن (از)
+ von
تو میانِ این دو گیاه فرقی می بینی؟ می توانی این دو گیاه را از هم تشخیص بدهی؟
kannst du die beiden Pflanzen voneinander unterscheiden?
بسختی می توان آنها را از هم تشخیص داد، فرقِ چندانی بینِ آنها نمی توان دید
sie sind kaum zu unterscheiden
میانِ او و دیگران هیچ فرقی نیست / فرقی نمی توان دید
nichts unterscheidet ihn von anderen
این ویژگی او را از دیگران متمایز می کند
das unterscheidet ihn von den anderen
۲. (با هم) فرق / تفاوت / اختلاف داشتن، (با هم) فرق کردن، (با هم) متفاوت بودن؛ (از هم) متمایز بودن
sich unterscheiden
برنامۀ این دو حزب فرقی با هم ندارد
die beiden Parteiprogramme unterscheiden sich nicht
چندان فرقی با هم نداشتن
sich kaum voneinander unterscheiden
فرقشان در کجاست / در چیست؟
worin/ wie unterscheiden sie sich?
هیچ فرقی با هم نداشتن
sich in nichts unterscheiden
فرقِ این دو پیراهن فقط در رنگشان است / فقط در این است که
die beiden Kleider unterscheiden sich nur in der Farbe/ nur dadurch, dass
۳. از هم جدا دانستن / متمایز کردن، جدا از هم در نظر گرفتن، فرق / تفاوت قائل شدن میانِ
tr., itr. (voneinander trennen)
در اینجا باید سه مرحله را از هم جدا بدانیم
wir müssen dabei drei Phasen unterscheiden
هنرِ نقاشی را به دو نوع تقسیم می کنند: انتزاعی و عینی
man unterscheidet zwischen abstrakter und gegenständlicher Kunst
۴. (از هم) تشخیص / تمیز دادن؛ (از هم) باز شناختن
tr. (erkennen, aus der Ferne usw.)