wort dictionary
FADE

übergeben

intransitiv

۱. استفراغ کردن، بالا آوردن [عا]، قی کردن؛ حالِ کسی به هم خوردن؛ برگرداندن

sich übergeben (erbrechen)

مثال‌ ها:

استفراغم گرفته بود، حالم بهم خورده بود، داشتم بالا می آوردم؛ [نیز:] مجبور شدم استفراغ کنم

ich musste mich übergeben