wort dictionary
FADE

über

Präposition

۱. بالای؛ بالا تر از؛ بر فرازِ

Dat./Akk. (oberhalb)

مثال‌ ها:

چراغ بالای میز آویزان است

die Lampe hängt über dem Tisch

تابلو را بالای میز آویزان کردن

das Bild über das Sofa hängen

آپارتمانش در طبقۀ بالای ماست

er wohnt über uns

در ارتفاعِ هزار متری بالای / بر فرازِ ابرها پرواز می کردیم

wir flogen etwa 1000 Meter über den Wolken

آن آبادی پانصد متر بالا تر از سطحِ دریا واقع است

der Ort liegt 500 Meter über dem Meer

عبارات کاربردی:

کسی را به کسی برتری دادن، برای کسی ارزشِ بیشتری قائل شدن از کسی

jmdn. über jmdn. stellen

مافوقِ کسی بودن؛ [نیز:] از کسی برتر بودن

über jmdm. stehen

۲. روی؛ بر (روی)

Dat./Akk. (auf)

مثال‌ ها:

پالتویی روی پیراهنش پوشیده بود

sie trug einen Mantel über dem Kleid

سفره ای روی میز پهن کردن / انداختن

eine Decke über den Tisch breiten

کتِ خود را روی دوش انداختن

die Jacke über die Schulter nehmen

چمنزار پوشیده از مِه بود

Nebel lag über der Wiese

۳. از؛ از روی؛ از فرازِ؛ [نیز:] از راهِ، از طریقِ

Akk.; (gehen/ fahren/ reisen usw. über)

مثال‌ ها:

از خیابان گذشتن، از این طرفِ خیابان به آن طرف رفتن

über die Straße gehen

از پل گذشتن، از روی پل رفتن

über die Brücke fahren

شنا کنان از دریاچه گذشتن / دریاچه را طی کردن

über den See schwimmen

از روی جویی پریدن

über einen Graben springen

از دیوار بالا رفتن [و واردِ باغ و غیره شدن]

über die Mauer klettern

(با هواپیما) از روی / از فرازِ کوههای آلپ گذشتن

über die Alpen fliegen

از راهِ مرز فرار کردند

sie entkamen über die Grenze

سفرِ دریایی، سفری از راهِ دریا

eine Reise übers Meer

از (راهِ) مونیخ به رم سفر کردن

über München nach Rom reisen

از راهِ اتوبان / دهکده ها رفتن

über die Autobahn/ Dörfer fahren

این قطار از نورنبرگ نمی گذرد

dieser Zug fährt nicht über Nürnberg

۴. در آن طرفِ، در آن سوی؛ پشتِ

Dat.; (auf der anderen Seite)

مثال‌ ها:

خانه شان در آن طرفِ خیابان است

sie wohnen über der Straße

پشتِ کوهها / آن طرفِ کوهها زندگی می کنند

sie leben über den Bergen

۵. در طولِ (مدتِ)

Akk. (während)

مثال‌ ها:

(در طولِ) آخرِ هفته

über das Wochenende [werde ich das Buch lesen]

(موقعِ) ظهر به خانه می آید

über Mittag kommt er nach Hause

۶. ضمنِ، در ضمنِ، در حینِ؛ در مدتِ؛ در موقعِ؛ به هنگامِ؛ سرِ [عا]

Dat. (bei, während)

مثال‌ ها:

ضمنِ کار / مطالعه خوابش برد

er ist über der Arbeit/ seiner Lektüre eingeschlafen

ضمنِ / موقعِ بازی هر چیزیِ دیگر را فراموش می کند

über dem Spielen vergisst er alles andere

مادرش در مدتی که او به مسافرت رفته بود درگذشت

seine Mutter ist über seiner Reise gestorben

۷. بیش از، بیشتر از، متجاوز از؛ بالا تر از؛ برتر از؛ فراتر از

Akk. (mehr als, länger als, weiter als usw.)

مثال‌ ها:

قیمتش بیش از صد مارک بود

es kostete über 100 Mark

کودکانِ بالای ده سال

Kinder über 10 Jahre

از وقتِ مقرر دو ساعت گذشته بود

es war zwei Stunden über die Zeit

بیش از یک سال طول کشید تا ...

es dauerte über ein Jahr, bis ...

این فراتر از قدرتِ فهمِ من است

das geht über maine Kräfte/ mainen Verstand

کسی را بی نهایت / بیش از هر کس و هر چیز دوست داشتن

jmdn. über alles lieben

برای او هیچ چیز برتر از موسیقی نیست / به اندازۀ موسیقی ارزش ندارد

Musik geht ihm über alles

هیچ چیز برتر از / مهمتر از تندرستی نیست

es geht nichts über die Gesundheit

۸. بالای؛ بالا تر از؛ بیش از میزانِ

Dat. (oberhalb eines Wertes usw.)

مثال‌ ها:

ده درجه بالای صفر

10 Grad über Null

بالای تعرفه

über Tarif

بالا تر از حدِ متوسط بودن

über dem Durchschnitt liegen

۹. دربارۀ، راجع به، در زمینۀ، در موردِ، در خصوصِ، پیرامونِ

Akk. (über etwas reden, abstimmen usw.)

مثال‌ ها:

مقاله ای دربارۀ موسیقیِ مدرن

ein Artikel über die moderne Musik

دربارۀ موضوعی بحث کردن

über etwas diskutieren

۱۰. به مبلغِ

Akk. (ein Scheck usw. über)

مثال‌ ها:

صورتحسابی به مبلغِ پنجاه یورو

eine Rechnung über 50 Euro

۱۱. در موردِ، مبنی بر

Akk. (eine Bescheinigung usw. über)

۱۲. از (طریقِ)، به توسطِ؛ به وسیلۀ؛ با

Akk. (durch, mittels)

مثال‌ ها:

شماره ای را از اطلاعات / از یکی از دوستان به دست آوردن

eine Nummer über die Auskunft/ über einen Freund bekommen

اسمِ کسی را از / با بلندگو صدا زدن

jmds. Namen über den Lautsprecher ausrufen

خبری را از (طریقِ) تمامِ فرستنده ها پخش کردن

eine Nachricht über alle Sender ausstrahlen

۱۳. در پیِ، به دنبالِ؛ از، بر اثرِ، در نتیجۀ

Dat. (infolge)

مثال‌ ها:

در پیِ آن مشاجره دوستیشان به هم خورد

über dem Streit ging ihre Freundschaft in die Brüche

از سر و صدا بیدار شدن

über dem Lärm aufwachen