wort dictionary
FADE

trampeln

intransitiv

۱. (با قدمهای سنگین) رفتن

stampfend gehen

۲. پا به زمین کوبیدن [از سرِ لج یا از روی عصبانیت؛ در موردِ جمعِ شنوندگان و غیره نیز به نشانۀ تشویق]

Kind, Publikum usw.

۳. زیرِ پا له کردن؛ [نیز:] با پا کوبیدن و صاف کردن / تکاندن [و غیره]

tr.

مثال‌ ها:

زیرِ پای جمعیت لِه شدن

zu Tode getrampelt werden

پا به زمین کوبیدن و برفهای کفشِ خود را تکاندن

den Schnee von den Schuhen trampeln