wort dictionary
FADE

tragen

transitiv/intransitiv

۱. حمل کردن؛ بردن؛ [در دست، بر دوش و غیره] داشتن

Last usw.

مثال‌ ها:

این چمدان را من راحت می توانم حمل کنم / با خودم ببرم

ich kann den Koffer bequem tragen

بگذارید من (چمدان را / بچه را) ببرم

lassen Sie mich (die Tasche/ das Kind) tragen

خیلی بار (کشی) داشتیم

wir hatten schwer zu tragen

بارها را به راهِ آهن بردن / حمل کردن

das Gepäck zum Bahnhof tragen

نامه را به پستخانه بردن

den Brief zur Post tragen

بچه را بغل کرده بود / در بغل داشت

sie trug das Kind auf dem Arm

کیسه را کول کرده بود / روی دوشش گذاشته بود

er trug den Sack auf den Schultern tragen

چیزی در دست دارد / گرفته است

er trägt etwas in der Hand

۲. پوشیدن؛ به تن کردن؛ به تن داشتن؛ تن کردن؛ دست کردن؛ پا کردن؛ سر کردن؛ داشتن؛ بستن؛ زدن؛ گذاشتن

tr. (am Körper tragen)

مثال‌ ها:

اغلب یک پیراهنِ ساده می پوشید / به تن می کرد / تنش می کرد [عا]

sie trägt meist ein einfaches Kleid

اغلب یک پیراهنِ ساده می پوشد [الی آخر]

sie trug meist ein einfaches Kleid

آن خانم که پیراهنِ ساده ای پوشیده است / به تن دارد / تنش کرده [عا]

die Dame da, die ein einfaches Kleid trägt [ist seine Frau]

در آن جشن چه (لباسی) می پوشی؟

was trägst du auf dem Fest?

دامنِ بلند دوباره مد شده است

man trägt die Röcke wieder länger

این کفشها را دیگر کسی نمی پوشد / پا نمی کند [عا]

diese Schuhe trägt man nicht mehr

دستکشِ سفید پوشیدن / (به) دست کردن / [نیز:] به دست داشتن

weiße Handschuhe tragen

کلاه گذاشتن، کلاه به سر گذاشتن؛ کلاه (به سر) گذاشتن

einen Hut tragen

روسری بستن / سر کردن [عا؛] روسری به سر داشتن

ein Kopftuch tragen

عینک زدن؛ عینک (به چشم) داشتن؛ عینکی بودن

eine Brille tragen

ریش داشتن / گذاشتن، ریش دار / ریشو بودن

einen Bart tragen

موی بلندی / کوتاهی دارد، موهایش بلند / کوتاه است

er trägt die Haare lang/ kurz

حلقه ای (به انگشت) داشتن

einen Ring (am Finger) tragen

نشانی به سینه داشت / زده بود

er trug einen Orden (auf der Brust)

چیزی همراهِ کسی بودن، چیزی (به) همراه داشتن / با خود داشتن

etwas bei sich tragen

همیشه پولِ نقد / اسلحه همراهش است

er trägt immer Bargeld/ eine Schusswaffe bei sich

۳. داشتن، داری چیزی بودن، بودن

tr. (Titel, Namen usw.)

مثال‌ ها:

آن مقاله این عنوان را داشت ...، عنوانِ مقاله عبارت بود از ...

der Artikel trug die Überschrift ...

۴. بر عهدۀ کسی / با کسی / به گردنِ کسی بودن، چیزی را بر عهده گرفتن؛ تقبل کردن؛ متحمل / متقبل شدن

tr. (Verantwortung usw.)

مثال‌ ها:

پیامدهای ناشی از این عملت بر عهدۀ خودِ تو است

die Folgen deiner Handlung musst du selbst tragen

هزینه اش بر عهدۀ بیمه است، مخارجش را بیمه تقبل می کند

die Kosten (dafür) trägt die Versicherung

خسارت را کی جبران می کند؟ جبرانِ خسارت بر عهدۀ کیست؟

wer trägt den Schaden?

۵. تحمل کردن؛ بر خود هموار کردن

tr. (ertragen)

۶. تحمل کردن، تحملِ چیزی را داشتن؛ تحمل داشتن

tr.; itr. (stützen)

مثال‌ ها:

سقفِ آنجا بر شش ستون تکیه دارد / استوار است

das Dach wird von sechs Säulen getragen

این پل وزنی معادلِ ده تن را تحمل می کند

die Brücke trägt ein Gewicht von 10 Tonnen

یخِ دریاچه هنوز تحمل ندارد / خوب نگرفته است [تا کسی بتواند رویش بایستد]

das Eis trägt noch nicht

۷. سبک بودن، حملِ چیزی راحت بودن

sich leicht tragen (Koffer usw.)

۸. به تن نشستن، راحت بودن؛ [نیز:] دوام داشتن

sich gut tragen (Stoff usw.)

۹. خرجِ خود را در آوردن

sich tragen (Geschäft usw.)

۱۰. در فکرِ این بودن که، خیال / قصد داشتن که، در نظر داشتن که؛ بر آن (سر) بودن که، سرِ آن داشتن که

sich mit dem Gedanken/ dem Plan/ der Absicht tragen, zu ...

۱۱. میوه / حاصل / بهره [و غیره] دادن؛ آوردن؛ عاید کردن

itr., tr. (=> Frucht, Zins usw.)

مثال‌ ها:

این مزرعه پربار است / خوب حاصل می دهد

das Feld trägt gut

۱۲. رسا بودن

itr. (Stimme)

۱۳. بُرد داشتن

itr. (Feuerwaffe)