tilgen
transitiv۱. پاک کردن؛ از میان بردن؛ حذف کردن؛ [نیز:] محو کردن
مثال ها:
ردِ پاها را پاک کردن / از میان بردن / محو کردن
die Spuren tilgen
خاطره ای را از یادِ خود محو / پاک کردن
eine Erinnerung aus dem Gedächtnis tilgen
۲. باز پرداخت کردن، باز پرداختن؛ مستهلک کردن؛ تأدیه کردن
Schulden usw.