stimmen
schwaches Verb۱. درست/ صحیح بودن، صدق کردن، راست بودن، حقیقت / واقعیت داشتن؛ [نیز:] مطابقت داشتن، خواندن، جور بودن
[hat]; richtig, wahr sein
حدس ما درست بود
unsere Vermutung stimmte
راست است/ درست است که می خواهی آن شغل را قبول کنی؟
stimmt es, dass du die Stelle annehmen willst?
این با گفته ی او صدق می کند
das stimmt zu dem, was er gesagt hat
آیا این موضوع درسته که ...؟
stimmt es, dass ...?
راست است که می خواهی ازدواج کنی؟
stimmt es, dass du heiraten willst?
پرده ها با کاغذ دیواری خوب هماهنگی دارند
die Vorhänge stimmen zur Tapete
بقیه (به عنوان انعام) مال خودتان! (در موقع حساب کردن)
stimmt so/ stimmt schon!
او پکر است، اوقاتش تلخ است
er ist schlecht gestimmt
مگه به سرت زده؟
bei dir stimmt's wohl nicht ganz!
اینجا یک چیزی ناجور است؛ یک جای قضیه عیب دارد، اشکالی توی کار است
hier/ da stimmt etwas nicht!
او حالت عادی ندارد
bei ihm stimmt etwas nicht
۲. رأی موافق دادن به
[hat]; stimmen für
رأی مخالف دادن به، رأی دادن علیه
stimmen gegen
رأی موافق (مثبت)/ مخالف (منفی) دادن
mit Ja/ mit Nein stimmen
بر له/ بر علیه کسی یا چیزی رأی دادن
für/ gegen jdn. oder etwas stimmen
۳. کوک کردن (ساز)
[hat]; tr. (Instrument)
۴. کردن؛ وا داشتن؛ انداختن؛ آوردن
[hat]; tr.
کسی را خوشحال/ متأثر کردن
jdn. fröhlich/ traurig stimmen
کسی را به فکر وا داشتن/ انداختن
jdn. nachdenklich stimmen
کسی را سر حال آوردن
jdn. heiter stimmen
کسی را (تحت تأثیر قرار دادن و) به مخالفت با چیزی وا داشتن
jdn. gegen etwas stimmen