stehlen
transitiv۱. دزدیدن؛ به سرقت بردن، سرقت کردن
مثال ها:عبارات کاربردی:
پولِ او را دزدیده است
er hat (ihm) sein Geld gestohlen
خواب را بر کسی حرام کردن؛ آرامش را از کسی سلب کردن
jmdm. den Schlaf/ die Ruhe stehlen
وقتِ کسی را گرفتن / تلف کردن / ضایع کردن
jmdm. die Zeit stehlen
برود گم شود
er kann mir gestohlen bleiben ugs.
۲. دزدی کردن، دستِ کسی کج بودن [عا]
itr.
عبارات کاربردی:
کسی که دروغ می گوید دزدی هم می کند
wer lügt, der stiehlt (auch) Sprichw.
۳. دزدانه از خانه بیرون رفتن، (دزدکی / یواشکی) از خانه جیم شدن [عا]
sich aus dem Haus stehlen
مثال ها:
دزدانه واردِ اتاق شدن
sich in das Zimmer stehlen