starren
intransitiv۱. خیره شدن به، زل زدن به [عا]، چیزی را خیره نگاه کردن / زل زل نگاه کردن [عا]
starren auf Akk.
مثال ها:عبارات کاربردی:
به صورتِ کسی خیره شدن، توی صورتِ کسی زل زدن
jmdm. ins Gesicht starren
پر از کثافت بودن
vor Schmutz starren
۱. خیره شدن به، زل زدن به [عا]، چیزی را خیره نگاه کردن / زل زل نگاه کردن [عا]
starren auf Akk.
به صورتِ کسی خیره شدن، توی صورتِ کسی زل زدن
jmdm. ins Gesicht starren
پر از کثافت بودن
vor Schmutz starren