spritzen
transitiv۱. پاشیدن
Wasser, Parfüm, Pflanzenschutzmittel usw.
پیراهنِ خود را لکه کردن، چیزی روی پیراهنِ خود ریختن
sich etwas aufs Hemd spritzen
۲. سمپاشی کردن
Bäume usw. gegen Schädlinge
۳. [با آب پاش] آب دادن؛ آب پاشیدن روی
Garten, Rasen; Blumen usw.
۴. [به افشانه] رنگ کردن، رنگ کاری کردن
Auto
۵. بیرون زدن از؛ به اطراف پاشیدن از؛ [نیز:] فوران کردن از، فوران زدن از
itr., ist; spritzen aus (Flüssigkeit)
۶. تزریق کردن (به)، زدن (به)
tr.; (jmdm.) etwas spritzen
۷. به کسی آمپول تزریق کردن، به کسی آمپول زدن
tr.; jmdn. spritzen
به کسی آمپولِ داخلِ وریدی تزریق کردن، توی رگِ کسی آمپول زدن
jmdn. in die Vene spritzen
۸. آمپول زدن، آمپول تزریق کردن
sich spritzen
هر روز آمپول زدن
[er ist Diabetiker und muss] sich täglich spritzen
۹. آمپول زدن، آمپول تزریق کردن؛ [نیز:] (مادۀ مخدر) تو رگ زدن
itr.
از وقتی که دیگر تو رگ نمی زند مشروب می خورد
seit er nicht mehr spritzt, säuft er
۱۰. با سودا مخلوط کردن
tr. (Getränk)
۱۱. مثلِ برق دویدن
itr., ist; (eilen)