wort dictionary
FADE

sollen

starkes Verb

۱. بایستن، لازم بودن، بهتر بودن، درست بودن، صلاح بودن

[hat]; itr. (bei Ratschlag, Vorwurf usw.)

مثال‌ ها:

این فیلم را باید دید، این فیلم را لازم است همه ببینند/ دیده باشند

diesen Film soll/ sollte man gesehen haben

شما باید/ لازم است فوراً به پزشک مراجعه کنید

Sie sollen/ sollten sofort zum Arzt gehen

تو نباید/ درست نیست این همه سیگار بکشی

du sollst/ solltest nicht so viel rauchen

شما بهتر است به ما کمک کنید به جای اینکه ...

Sie sollen/ sollten uns helfen, statt ...

مگر چند بار باید این را به تو گفت/ بگویم؟

wie oft soll ich dir das noch sagen?

این را باید/ بایست/ لازم بود به من می گفتی

das hättest du mir sagen sollen

این کار را نباید/ نبایست می کردی، این کار را بهتر بود نمی کردی

das hättest du nicht tun sollen

(در حقیقت) تو باید خجالت بکشی!

du solltest dich schämen!

۲. قرار/ بنا بودن

[hat]; bei Geplantem, Beabsichtigtem

مثال‌ ها:

اینجا قرار است به زودی بیمارستانی ساخته شود

hier soll demnächst ein Krankenhaus gebaut werden

در اصل قرار بود ساعت دو اینجا باشد

er sollte eigentlich um zwei hier sein

این ساختمان قرار است هفته ی آینده رنگ آمیزی شود

das Haus soll nächste Woche gestrichen werden

۳. می گویند، گفته می شود، گویا، از قرار معلوم؛ [نیز:] نکند، مبادا

[hat]; bei Vermutung, Zweifel usw.

مثال‌ ها:

می گویند بسیار ثروتمند (بوده) است

er soll sehr reich (gewesen) sein

می گویند پنج نفر کشته شده اند

es soll fünf Tote gegeben haben

یعنی امکان دارد واقعاً راست باشد؟

sollte das wirklich wahr sein?

نکند واقعاً حق با او باشد؟

sollte er doch recht haben?

می گویند که او معلم خیلی خوبی است

er soll ein sehr guter Lehrer sein

فردا هوا (احتمالاً) ابری خواهد بود

morgen soll es wolkig sein

۴. در صورتی که، اگر

[hat]; bei einer Möglichkeit

مثال‌ ها:

در صورتی که مشکلی پیش آمد ...

falls es irgendwelche Probleme geben sollte, ...

اگر فردا باران بیاید ...

wenn es morgen regnen Sollte ...

در صورتی که باران آمد در خانه می مانیم

sollte es regnen, (dann) bleiben wir zu Hause

اگر او را دیدی به او بگو ...

solltest du ihn sehen, dann sag ihm ...

۵. [اغلب بدون معادل مستقیم فارسی]

[hat]; bei Unentschlossenheit, Verpflichtung, Auftrag, Schicksal usw.

مثال‌ ها:

نمی دانست چه جوابی بدهد

er wusste nicht, was er antworten sollte

بالاخره بماند یا برود؟

soll er nun bleiben oder gehen?

(به او بگو که) منتظر من نماند

(sag ihm,) er soll(e) nicht auf mich warten

راحتش بگذار، کاری به کارش نداشته باش

du sollst ihn in Ruhe lassen

میل دارم/ ترتیبی می دهم که اینجا را خانه ی خودتان بدانید

Sie sollen sich hier zu Hause fühlen

هر چه خواست در اختیارش بگذارید/ باشد

er soll alles haben, was er will

مقدر چنین بود که دیگر وطن خود را نبیند

er sollte seine Heimat nicht wiedersehen

قسمت نبود، خدا نخواست

es hat nicht sein sollen/ hat nicht sollen sein

به او بگو که بیاید

sag ihm, er soll kommen

برایتان سلام رساند، گفت که به شما سلام برسانم

ich soll Sie von ihm grüßen

پدرم به تو سلام می رساند

ich soll dich von meinem Vater grüßen

چه کنیم (اینطوری است دیگه)!

was soll's?

حالا چه کنم؟

was soll ich jetzt machen?

نمی دانم چه به او بگویم؟

was soll ich ihm sagen?

مانده ام که چه بکنم

ich weiß nicht, was ich machen soll

یعنی چه؟، معنی این کار چیست؟، این به درد چی می خورد؟

was soll denn das?