sinken
intransitiv۱. پایین آمدن؛ (آرام) افتادن؛ فرو رفتن
پایین آمدن؛ پایین رفتن
zur Erde sinken (Fallschirm usw.)
(سست شدن / وا رفتن و) روی صندلی / روی تخت افتادن
auf den Stuhl/ ins Bett sinken (vor Müdigkeit usw.)
به زانو افتادن
auf die Knie sinken
در زمین فرو رفتن
in die Erde sinken
۲. پایین انداختن؛ به زیر انداختن؛ پایین آوردن
etwas sinken lassen
دستها را پایین انداختن
die Arme sinken lassen
صدای خود را پایین آوردن
die Stimme sinken lassen
جرأتِ خود را از دست دادن
den Mut sinken lassen
۳. (در آب) فرو رفتن، غرق شدن
Schiff
۴. پایین رفتن، غروب کردن
Sonne
۵. نشست کردن، فرو نشستن، فرو رفتن، گود افتادن
Erde, Straße usw.
۶. پایین آمدن، کم شدن؛ کاهش / تقلیل یافتن؛ تنزل کردن؛ افت کردن؛ [نیز:] از دست دادن؛ کاسته شدن از
Temperatur, Wasserspiegel, Fieber, Preise, Einfluss usw.
قیمتِ سهام (به میزانِ) دو درصد پایین آمده / تنزل کرده است
die Aktien sind um zwei Prozent gesunken
روز به روز اعتبارِ خود را از دست می داد
sein Ansehen sank von Tag zu Tag
۷.
=> Ohnmacht, Schlaf usw.