senken
schwaches Verb۱. پایین انداختن، به زیر انداختن
[hat]; Kopf, Blick usw.
ﺳﺮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﯾﺮ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻦ
den Kopf senken
۲. پایین آوردن
[hat]; Arm, Fahne, Stimme usw.
۳. پایین آمدن، پایین افتادن؛ [نیز:] خم شدن؛ نشست کردن، فرو رفتن
sich senken (Schranke, Ast usw.)
۴. فرو بردن در، پایین بردن در
[hat]; senken in Akk.
قلاب ماهیگیری را در آب فرو بردن
die Angel ins Wasser senken
درخت ریشه هایش را در زمین فرو می برد
der Baum senkt seine Wurzeln in die Erde
تابوت را در گور پایین بردن/ پایین گذاشتن
den Sarg ins Grab senken
۵. پایین آوردن، کم کردن، کاهش/ تقلیل دادن؛ تنزل دادن؛ تخفیف دادن؛ سقوط دادن
[hat]; Wasserspiegel, Fieber, Preise usw.
فشار خون را پایین آوردن/ کاهش دادن
den Blutdruck senken
تعداد بیکاران را پایین آوردن/ کاهش دادن
die Zahl der Arbeitslosen senken
مالیات ها را پایین می آورند/ تنزل می دهند
die Steuern werden gesenkt
۶. پایین آمدن، کم شدن، کاهش/ تقلیل یافتن؛ تنزل پیدا کردن؛ افت کردن
sich senken (Wasserspiegel, Temperatur, Stimme usw.)
۷. نشست کردن، فرو نشستن، فرو رفتن، گود افتادن
sich senken (Boden, Straße usw.)