wort dictionary
FADE

schreien

starkes Verb

۱. فریاد/ داد/ جیغ کشیدن، فریاد/ داد/ جیغ زدن؛ [نیز:] بلند گفتن، بلند صدا زدن

[hat]

مثال‌ ها:

از ترس/ از شادی فریاد کشیدن

vor Angst/ Freude schreien

داد نزن من که کر نیستم

schrei nicht so laut, ich bin nicht taub

اسمش را چنان بلند گفت/ صدا زد که

er schrie seinen Namen so laut, dass

آن قدر فریاد زدن که صدای کسی گرفتن

sich heiser schreien

داد زدن و کمک خواستن

Hilfe schreien

از درد فریاد می زد

er schrie vor Schmerzen

۲. فریاد زدن و چیزی خواستن؛ [مج:] له له زدن برای، خواستن، طلبیدن؛ تشنه ی چیزی بودن

[hat]; itr.; schreien nach

مثال‌ ها:

تشنه ی انتقام بودن

nach Rache schreien

فریاد زدن و کسی یا چیزی را خواستن

nach jdm. oder etwas schreien