schneien
schwaches Verb۱. برف باریدن
[hat]
مثال ها:
برف بند نمی آمد
es hörte nicht auf zu schneien
برف می بارد، برف می آید
es schneit
۲. سر زده به خانه ی کسی آمدن/ رفتن، سر کسی خراب شدن [عا]
itr., ist; jdm. ins Haus schneien
۱. برف باریدن
[hat]
برف بند نمی آمد
es hörte nicht auf zu schneien
برف می بارد، برف می آید
es schneit
۲. سر زده به خانه ی کسی آمدن/ رفتن، سر کسی خراب شدن [عا]
itr., ist; jdm. ins Haus schneien