schmoren
schwaches Verb۱. سرخ کردن [و بعد در آب خود] آرام پختن
[hat]
۲. جزغاله شدن، پختن؛ سوختن
[hat]; itr., ugs. (in der Hitze)
مثال ها:عبارات کاربردی:
در آتش جهنم سوختن
in der Hölle schmoren
گذاشتن که کسی بلاتکلیف بماند/ جلز و ولز کند، کسی را منتظر گذاشتن
jdn. schmoren lassen (ugs.)