schmiegen
schwaches Verb۱. (خود را برای گرم کردن یا غنودن جمع کردن و) چسباندن به، تکیه دادن
sich schmiegen an Akk.
مثال ها:
خود را به مادر/ به سینه ی کسی چسباندن [و نوازش خواستن]
sich an die Mutter/ an jds. Brust schmiegen
۲. (خود را جمع کردن و) فرو رفتن در
sich schmiegen in (einen Sessel usw.)
۳. جای دادن، خواباندن، گذاشتن
مثال ها:
سر خود را در دست های او جای داد
er schmiegte seinen Kopf in ihre Hand
۴. جمع شدن و فرم گرفتن، مطابق یک شکل درآمدن
مثال ها:
این پیراهن درست به او می خورد/ اندازه ی تنش است
das Kleid schmiegt sich ihrem Körper an