schleichen
starkes Verb۱. آهسته و نوک پا رفتن، دزدانه رفتن، دزدکی/ یواشکی رفتن [عا]؛ خزیدن
[hat/ ist]; Katze, Dieb usw.
مثال ها:
پاورچین رفتن
auf Zehenspitzen schleichen
دزدانه از آپارتمان خارج شدن/ وارد ساختمان شدن
aus der Wohnung/ ins Haus schleichen
۲. کشان کشان رفتن؛ کند پیش رفتن
[ist]; erschöpft, langsam
۳. دزدانه از خانه بیرون رفتن، از خانه جیم شدن [عا]
sich aus dem Haus usw. schleichen
عبارات کاربردی:
(به تزویر) اعتماد کسی را به خود جلب کردن
sich in jds. Vertrauen schleichen