sättigen
schwaches Verb۱. سیر کردن، گرسنگی (کسی) را رفع/ برطرف کردن
[hat]
مثال ها:
این سوپ (آدم را) زود سیر می کند
diese Suppe sättigt schnell/ ist sättigend
این غذا (آدم را) زود سیر می کند
das Essen ist sehr sättigend
۲. فرو نشاندن، خواباندن؛ ارضا کردن
[hat]; tr. (jmds. Begierden)
۳. اشباع کردن
[hat]; tr.; auch Chem.
مثال ها:
چربی های اشباع شده
gesättigte Fette
بازار را (از جنس) اشباع کردن
den Markt sättigen