wort dictionary
FADE

rutschen

schwaches Verb

۱. (پای کسی) لیز/ سُر خوردن؛ لغزیدن؛ در رفتن

[ist]; auf dem Schnee, Hose usw.

مثال‌ ها:

لیز خوردن و از صندلی افتادن

vom Stuhl rutschen

بشقاب از دستش در رفت/ لیز خورد و افتاد

ihm rutschte der Teller aus der Hand

شروع به لیز خوردن کردن

ins Rutschen kommen (Auto usw.)

شلوار/ دامن لیز می خورد و پایین می آید

die Hose/ der Rock rutscht

ماشین سر می خورد

der Wagen kommt ins Rutschen

عبارات کاربردی:

این غذا از گلویم پایین نمی رود/ قابل خوردن نیست

das Essen will nicht rutschen (ugs.)

یک سر/ یک تک پا به دهکده ی بعدی رفتن

schnell mal ins nächste Dorf rutschen (ugs.)

۲. سُر خوردن، سُریدن

[ist]; sitzend

عبارات کاربردی:

یک کمی آن طرف تر رفتن/ جا باز کردن

ein Stückchen rutschen

یک کمی برو/ بکش آن طرف تر

rutsch mal ein Stück (ugs.)

۳. مسافرت کوتاه کردن

[ist]