wort dictionary
FADE

rufen

starkes Verb

۱. صدا کردن، صدا زدن؛ خواستن؛ گفتن که بیاید؛ [نیز:] خبر کردن، پی/ دنبال/ عقب کسی فرستادن

[hat]

مثال‌ ها:

برای این صدایتان کردم/ شما را خواستم/ گفتم که بیایید چون ...

ich habe Sie gerufen, weil ...

بگویید بیاید، صدایش کنید

lassen Sie ihn rufen

از کسی کمک خواستن، کسی را به کمک طلبیدن

jdn. zu Hilfe rufen

پلیس را خبر کردن

die Polizei rufen

باید پلیس را خبر کنیم، باید بگوییم پلیس بیاید

wir müssen die Polizei rufen

۲. صدا کردن، صدا زدن؛ کسی را خواستن؛ [نیز:] فریاد/ داد زدن؛ فرا خواندن؛ به صدای بلند گفتن

[hat]; itr.

مثال‌ ها:

مادرت صدایت می کند/ تو را می خواهد

deine Mutter ruft

(فریاد زدن و) کمک خواستن

um Hilfe rufen

بیمار پرستار را می خواهد/ صدا می کند

der Kranke ruft nach der Schwester

(صدای) ناقوس مردم را به شرکت در مراسم عبادت فرا می خواند

die Glocke ruft zum Gebet

=> Gedächtnis, Leben usw.

چیزی را به خاطر آوردن

sich etwas in Erinnerung rufen

بچه مادرش را صدا می کرد

das Kind rief nach seiner Mutter

عبارات کاربردی:

چه خوب که آمدی! کاش از خدا چیز دیگری خواسته بودم!، درست به موقع آمدی!

du kommst (mir) wie gerufen! (ugs.)

۳. صدا زدن، صدا کردن؛ گفتن به؛ خواندن، نامیدن

[hat]; tr. (nennen)

مثال‌ ها:

او را هانس صدا می زنند، به او می گویند هانس

man ruft ihn Hans

اسم کسی را صدا زدن، کسی را به اسم صدا زدن

jdn. bei/ mit seinem Namen rufen