regen
schwaches Verb۱. تکان خوردن، حرکت کردن، فعالیت کردن؛ جنبیدن، جنب خوردن [عا]
sich regen (sich bewegen)
مثال ها:عبارات کاربردی:
برگ از برگ تکان نمی خورد
kein Blatt regte sich
تکان بخور، بجنب
reg dich!
از تو حرکت از خدا برکت
sich regen bringt Segen
۲. دست دادن (به کسی)، بیدار شدن (در کسی)؛ پدیدار شدن (در کسی)
sich regen (in jdm.) (Gefühl)
مثال ها:
احساسی به کسی دست می دهد، احساس چیزی در کسی بیدار می شود
etwas regt sich bei/ in jdm.
۳. حرکت/ تکان دادن
[hat]