packen
schwaches Verb۱. [با خشونت/ محکم] گرفتن
[hat]; derb fassen
بازوی کسی را گرفتن
jdn. am Arm packen
سگ پاچه ی شلوارش را گرفت
der Hund packte ihn an der Hose
یقه ی کسی را گرفتن
jdn. am/ beim Kragen packen
۲. چیدن، گذاشتن
[hat]; geordnet legen
لباس ها را در چمدان چیدن
die Kleider in den Koffer packen
۳. بستن
[hat]; Koffer, Sachen usw.
هنوز باید چمدان هایم / بارهایم را ببندم
auch itr.: ich muss noch packen
چمدان را بستن
den Koffer packen
۴. بستن، بسته بندی کردن، پیچیدن
[hat]; Paket usw.
۵. فشرده کردن [به منظور کاهش دادن حجم اطلاعات]، فشردن
[hat]; Computer
۶. (سخت) اثر گذاشتن در/ بر، گرفتن، تکان (درونی) دادن، تحت تأثیر قرار دادن، تأثیر گذاشتن؛ مجذوب کردن؛ متأثر کردن
[hat]; fesseln
سخت تحت تأثیر قرار گرفتن؛ مجذوب شدن
gepackt werden
آن فیلم سخت در من اثر گذاشت/ مرا گرفت
mich hat der Film gepackt
او خشمگین شد
ihn packte die Wut
خون خونم را می خورد، کفرم در می آید
mich packt die Wut [wenn ich höre, dass]
وحشت زده
von Furcht gepackt
از ترس لرزه بر اندامش افتاد
er wurde von Angst gepackt
گلویش حسابی گیر کرده؛ [نیز:] بدجوری افتاده (مریض شده)
ihn hat es gepackt ugs.
۷. از پس/ از عهده ی کاری برآمدن، حریف کاری شدن؛ تمام کردن؛ رساندن؛ ترتیب کاری را دادن
[hat]; schaffen
در آخرین لحظه تمامش کردیم / ترتیبش را دادیم
wir haben's gerade noch gepackt
در امتحان قبول شده ای؟
hast du die Prüfung gepackt?
۸. (برود) گم شود، چشم دیدنش را ندارم!
er soll sich packen!
برو گم شو!، بزن به چاک!
pack dich!