ordnen
schwaches Verb۱. مرتب کردن؛ منظم کردن؛ نظم/ سامان دادن به، نظم و ترتیب/ سر و سامان/ سر و صورت دادن به؛ ردیف کردن
[hat]; tr. (Akten usw., auch fig.)
گل ها را مرتب کردن
die Blumen ordnen
اشیای روی میز را مرتب/ منظم کردن
die Sachen auf dem Schreibtisch ordnen
الفبایی کردن، بر طبق حروف الفبا مرتب کردن
alphabetisch ordnen
طبقه بندی/ گروه بندی کردن
nach Klassen/ in Gruppen ordnen
به زندگی خود سر و سامان دادن
sein Leben ordnen
افکار خود را منظم کردن، به افکار خود نظم دادن
seine Gedanken ordnen
بر حسب ... مرتب کردن
nach ... ordnen
۲. مرتب/ درست کردن
[hat]; tr. (seine Haare, Kleider usw.)
۳. [صف و غیره] تشکیل دادن؛ به ترتیب ایستادن
sich zu etwas ordnen
بعد برای انجام تظاهرات به ترتیب ایستادند/ به صورت دسته ای درآمدند/ دسته ای تشکیل دادند
dann ordneten sie sich zu einem Demonstrationszug