ohne
Präposition۱. بدون، بی
Akk.
مثال ها:عبارات کاربردی:
بدون پالتو
ohne Mantel
بدون (احتساب) هزینه های اضافی
ohne Nebenkosten
بدون اطلاع من، بی آن که من بدانم
ohne mein Wissen
بی هیچ دلیلی
ohne allen Grund
بی اثر بودن، اثری نداشتن
ohne Wirkung bleiben
بیکار است
er ist ohne Beschäftigung
دفترچه های بی خط
Hefte ohne Linien
دیگ های بی دسته
Töpfe ohne Henkel
بدون تردید؛ خیلی راحت، بدون دردسر
ohne weiteres
او نامه را بلادرنگ امضا کرده است
er hat den Brief ohne weiteres unterschrieben
این کار/ این چیز همچین بدک (آسان؛ بی خطر) نیست
die Sache ist gar nicht so ohne
او هم مزایای خودش را دارد؛ او این قدرها هم بی خطر (صاف و ساده) نیست
er ist nicht ohne
من یکی نیستم! (همکاری نمی کنم، نمی آیم و غیره)، دور من یکی را خط بکشید!
ohne mich! (ugs.)