oben
lokal۱. بالا؛ رو؛ سر؛ فوق
بالا دست راست
oben rechts
(آن جا) آن بالا
dort/ da oben
این بالا
hier oben
ما (در طبقه ی) بالا زندگی می کنیم
wir wohnen oben
رفته است (به طبقه ی) بالا
sie ist nach oben gegangen
(به طرف) بالا؛ رو (به بالا)
nach oben
طرف براق کاغذ باید بالا/ رو باشد
die glänzende Seite des Papiers gehört nach oben
روغن رو(ی آب) می ماند
Fett schwimmt oben
روی آب
oben auf dem Wasser
چکش (در جعبه) روی چیزهای دیگر است
der Hammer liegt oben (im Kasten)
سر کیسه را بستن
den Sack oben zubinden
سر میز
oben am Tisch
به صفحات پیش رجوع شود
siehe oben! (im Text)
دستور از بالا است
die Anordnung kommt von oben
آن بالایی ها که خبر ندارند
die da oben haben doch keine Ahnung ugs.
داری آن بالا چکار می کنی؟
was machst du dort oben?
از این بالا خانه ها مثل اسباب بازی به نظر می رسند
von hier oben sehen die Häuser wie Spielzeug aus
فوق الذکر، مذکور در بالا
oben angeführt/ oben erwähnt/ oben genannt/ oben stehend
چنان که در بالا/ در فوق/ در صفحات قبل اشاره شد
die oben erwähnt
اشخاص نامبرده در بالا
die oben erwähnten Personen
از بالا (بهپایین)
von oben (nach unten)
از بالا تا پایین؛ (از) سر تا پا
von oben bis unten
سراپا خیس بود
er war von oben bis unten nass
کسی را از سر تا پا ورانداز کردن
jdn. von oben bis unten mustern
با کسی متکبرانه (با نگاه تحقیرآمیز) رفتار کردن
jdn. von oben herab behandeln
با وجود مشکلات موفق بودن
sich oben halten
با سینه های لخت، نیمه لخت
oben ohne
دیگر به اینجایم رسیده، دیگر جانم به لب رسیده
mir steht es bis hier oben ugs.
دیگر خودش را به آن بالاها رسانده است
jetzt ist er ganz oben