wort dictionary
FADE

nehmen

starkes Verb

۱. برداشتن

[hat]

مثال‌ ها:

پالتویش را برداشت و رفت

er nahm seinen Mantel und ging

آن ها هر چه قیمتی بود برداشتند (و بردند)

sie haben alles genommen, was wertvoll war

این کتاب ها را بر می دارم [تا آن ها را نگهداری کنم]

ich nehme die Bücher an mich

کوله پشتی را (برداشتن و به) روی پشت خود گذاشتن

den Sack auf den Rücken nehmen

چیزی را از (توی/ داخل) یخچال برداشتن

etwas aus dem Kühlschrank nehmen

کیف پول را از کیف بیرون آوردن

das Portemonnaie aus der Tasche nehmen

کتاب ها را از روی میز/ کلاه خود را از سر برداشتن

die Bücher vom Tisch/ den Hut vom Kopf nehmen

کیف را (برداشتن و) به زیر بغل گرفتن/ زدن

die Tasche unter den Arm nehmen

۲. دست کسی را گرفتن

[hat]; jdn. an/ bei der Hand nehmen u.Ä.

مثال‌ ها:

یقه ی کسی را گرفتن

jdn. am/ beim Kragen nehmen

۳. گرفتن، دریافت کردن

[hat]; (Bezahlung, Trinkgeld usw.)

مثال‌ ها:

بیایید، بگیرید

da, nehmen Sie!

بابت تعمیر چقدر گرفت؟

wie viel hat er für die Reparatur genommen?

۴. گرفتن (از کسی)؛ سلب کردن (از کسی)؛ کسی را از چیزی محروم کردن؛ قطع کردن؛ بریدن

[hat]; (jdm.) etwas nehmen (Geld, Recht usw.)

مثال‌ ها:

آخرین (شاهی) کسی را (از او) گرفتن

jdm. die letzten Groschen nehmen

فیلت را می توانم بزنم/ بخورم

ich kann dir den Läufer nehmen (Schach)

جلوی دید کسی را گرفتن

jdm. die Sicht nehmen

او خودکشی کرده است

er hat sich das Leben genommen

عبارات کاربردی:

من به این زودی دست بر نمی دارم؛ [نیز:] برایم مثل روز روشن است

das lasse ich mir nicht nehmen

۵. از میان بردن، برطرف کردن؛ زایل کردن؛ کسی را از چیزی نجات/ رهایی دادن

[hat]; (die Angst von jdm. nehmen u.Ä.)

۶. استفاده کردن از؛ برداشتن؛ مصرف کردن

[hat]; benutzen

مثال‌ ها:

باید سوزن کلفت تری برداری

du musst eine dickere Nadel nehmen

دو تخم‌ِ مرغ بردارید/ بر می داریم ... (برای دستور غذایی)

man nehme zwei Eier ... (in Kochrezepten)

برای سرخ کردن گوشت روغن مصرف کردن

zum Braten Öl nehmen

۷. رفتن با؛ سوار چیزی شدن

[hat]; (Taxi, Zug, Fahrstuhl usw.)

مثال‌ ها:

با اتوبوس رفتن

den Bus nehmen

۸. گرفتن

(sich) jdn. nehmen (Anwalt usw.)

مثال‌ ها:

زن گرفتن/ شوهر کردن

sich eine Frau/ einen Mann nehmen (ugs.)

۹. برداشتن؛ انتخاب کردن؛ گرفتن؛ خریدن

(sich entscheiden für)

مثال‌ ها:

تو کدام پولور را بر می داری/ انتخاب می کنی/ [نیز:] می گیری/ می خری؟

welchen Pullover nimmst du?

ما این آپارتمان را می گیریم

diese Wohnung nehmen wir

۱۰. رفتن از

[hat]; (Weg, Richtung usw.)

مثال‌ ها:

از کدام جاده می رویم؟

welche Straße nehmen wir?

۱۱. خوردن

[hat]; Medikament

مثال‌ ها:

قطره ی خود را خوردن

seine Tropfen nehmen

دوا (قرص) خوردن

Arznei/ Tabletten nehmen

دوا را دو بار در روز بخورید

das Medikament zweimal pro Tag nehmen

۱۲. خوردن؛ صرف کردن؛ میل کردن؛ برداشتن

(zu sich) nehmen (Speisen, Mahlzeiten usw.)

مثال‌ ها:

امروز هنوز چیزی نخورده ام

ich habe heute noch nichts zu mir genommen

صبحانه را در ساعت نه صرف کردن/ خوردن

das Frühstück um neun Uhr nehmen

کمی دیگر گوشت میل می کنید/ برایتان بکشم؟

nehmen Sie noch etwas Fleisch?

۱۳. [جدی] گرفتن؛ تلقی کردن؛ دانستن

[hat]; (etwas ernst nehmen usw.)

مثال‌ ها:

(بیش از حد) چیزی را مهم دانستن/ جدی گرفتن/ به چیزی بها دادن

etwas (sehr) wichtig nehmen

جدی نگیر!

nimm das nicht ernst!

عبارات کاربردی:

بستگی دارد (به طرز تلقی هر کس/ به زاویه ی دید هر کس)

wie man's nimmt

۱۴. فرض کردن، فرض را بر چیزی گذاشتن؛ گرفتن؛ [نیز:] در نظر گرفتن؛ نگاه کردن

[hat]; annehmen

مثال‌ ها:

فرض کنیم که/ گیریم که همه ی این کارها بی نتیجه ماند، آمدیم و هیچ کدامش به نتیجه نرسید [عا]

nehmen wir den Fall, dass alles misslingt

(مثلاً) شخصیتی مانند سزار را در نظر بگیریم

nehmen wir einmal eine Gestalt wir Caesar

روی هم رفته، در کل/ در جمع که نگاه کنیم

alles in allem genommen

۱۵. چیزی را بر عهده گرفتن/ تقبل کردن/ متقبل شدن؛ چیزی را به گردن گرفتن

etwas auf sich nehmen

مثال‌ ها:

مسئولیت را به عهده گرفتن

die Verantwortung auf sich nehmen

۱۶. رفتار کردن با

[hat]; jdn. nehmen (umgehen mit)

مثال‌ ها:

خوب می داند با مشتری ها چطور رفتار کند

es versteht es, die Kunden (richtig) zu nehmen

آدم هیچ وقت تکلیفش را با او نمی داند

man weiß nie, wie man ihn nehmen soll

۱۷. گرفتن، تسخیر/ تصرف کردن، به تصرف درآوردن، متصرف شدن

[hat]; Festung usw.

۱۸. (پایان گرفتن)

[hat]

مثال‌ ها:

پایان ندارد، تمامی ندارد

das nimmt kein Ende

چیزی پایان (عاقبت) بدی دارد

etwas nimmt ein schlimmes Ende

۱۹. (عبرت گرفتن و غیره)

[hat]

مثال‌ ها:

از برادرت عبرت بگیر!

nimm dir ein Beispiel an deinem Bruder!

۲۰. حمام کردن

[hat]; ein Bad nehmen

۲۱. خواهش می کنم بفرمایید! (بنشینید!)

[hat]; bitte, nehmen Sie Platz!

۲۲. عجله نکنید!

[hat]; nehmen Sie sich Zeit!

۲۳. در اصل، در حقیقت

[hat]; im Grunde genommen

۲۴. از کسی انتقام گرفتن

[hat]; an jdm. Rache nehmen

۲۵. رعایت چیزی یا کسی را کردن

[hat]; Rücksicht auf etwas oder jdn. nehmen

۲۶. کسی را دست انداختن

[hat]; jdn. auf den Arm nehmen

۲۷. خاطرت جمع باشد!، کاملاً مطمئن است!

[hat]; darauf kannst du Gift nehmen!

۲۸. از کسی خداحافظی کردن

[hat]; von jdm. Abschied nehmen

۲۹. از چیزی فاصله گرفتن

[hat]; von etwas Abstand nehmen

۳۰. چیزی را دقیقاً بررسی کردن

[hat]; etwas unter die Lupe nehmen

۳۱. در مقابل چیزی موضع گرفتن

[hat]; zu etwas Stellung nehmen