neben
Präposition۱. کنار، نزدیک، پهلوی [عا]
Dat./ Akk.; lok.
مثال ها:
کنار من نشسته بود
sie saß neben mir
(رفتم و) کنارش نشستم
ich setzte mich neben ihn
مرد کنار پنجره، مردی که کنار پنجره است
der Mann neben dem Fenster
چسبیده به، درست کنار، بغل [عا]
dicht/ direkt neben
۲. علاوه بر، گذشته از، جز، به جز، غیر از، [عا:] سوای، ورای
Dat. (außer)
مثال ها:
علاوه بر کاغذ و قیچی چسب هم لازم داریم
wir brauchen neben Papier und Schere auch Leim
از جمله، من جمله
neben anderen Dingen
۳. در قبال؛ در قیاس با، در مقایسه با، نسبت به
Dat. (verglichen mit)
مثال ها:
در قبال این مسأله هر چیز دیگر بی اهمیت است
neben diesem Problem ist alles andere unwichtig