nachschlagen
starkes Verb۱. نگاه کردن، دیدن
[hat]; tr.
مثال ها:
لغتی را (در فرهنگی) نگاه کردن، (در یک کتاب لغت) به دنبال لغتی گشتن
ein Wort (in einem Wörterbuch) nachschlagen
۲. مراجعه کردن (به یک کتاب یا مطلب)، نگاه کردن (در)، دیدن (در)
[hat]; itr. (in einem Buch usw.)
۳. به کسی رفتن (از لحاظ خصوصیت اخلاقی یا شباهت)
[ist]; itr.; jdm. nachschlagen
مثال ها:
به مادرش رفته است
sie schlägt der Mutter nach